! Gut gemacht

آلمان تیم محبوبی نیست. زیبا بازی نمی‌کند. وقتی خوش تکنیک ترین بازیکن یک دهه‌ی اخیر تیمی اولیور نویویل باشد، تکلیف معلوم است دیگر. بازیکنانش در قالب یک تیم وظایف خود را انجام میدهند; مهم نیست سه گل جلو باشند یا عقب. ماشینهای آلمانی تا آخرین دقیقه همان کاری را می‌کنند که باید. حالا شاید ابزارشان در یک تورنمنت آنقدر تکمیل نباشد ولی بازده، حداکثر است. بازیکن گل قهرمانی تیم را زده، شادی اش را نگاه می‌کنی، انگار بازی منچ را برنده شده. نه داد و فریادی، نه شیرجه‌ی جانانه‌ای روی چمنها، نه اشک شوقی. هیچ. در احساساتی‌ترین حالت شاید دوست دخترش را می‌بوسد. فینال جام جهانی را باخته‌اند. بازیکنان را نگاه می‌کنی، انگار از مارِ خانه‌ی ۹۸ مار و پله نیش خورده‌اند. در غریب‌ترین حالت شاید دو سه قطره‌ای هم اشک بریزند.



همیشه هم به تیمهای قشنگ جام‌های جهانی و اروپایی حال مبسوطی داده‌اند. از هلند کرویف تا فرانسه‌ی پلاتینی. از آرژانتین مارادونا تا انگلیس میزبان در ومبلی. گیریم که هیچوقت زورشان به برزیل نرسیده باشد. بر و رویی هم ندارند که بشود در میان جماعت نسوان برایشان هواداری پیدا کرد. همه شان شبیه هم‌اند. مو بور و قد بلند و معمولی.



هیچوقت آلمانها را دوست نداشتم و البته هیچوقت هم از آنها بدم نیامده است. علتش شاید این بوده که همیشه از شکست آن تیمهای "قشنگ"ی که گفتم لذت برده‌ام. تیمهای قشنگی که مجید جلالی و انصاری فرد و جاودانی دوستشان دارند. که فوتبال را قشنگ بازی می‌کنند و تهاجمی. که فوتبالشان ماشینی نیست و من همیشه دلم خواسته بدانم اگر ماشینی نیست یعنی فوتبالدستی است؟



خیلی دلم میخواست ترکیه بازی را ببرد. من عاشق این همه جنگندگی‌ام. این همه اتحاد. این همه شور و "آن" همه شانس سزاوارانه از همان دست شانس‌هایی که یونان خسته کننده‌ی هیجان انگیز را قهرمان جام قبلی کرده بود. نشد. ترکها اما با معجزه‌هایی که ساختند خودشان را در ذهن طرفداران فوتبال جاودانه کردند هر چند صعود به فینال سزاوار فوتبالیست‌های مو بور و قد بلند و معمولی آلمان بود. فوتبال خشک و ماشینی آلمانی شاید پر از دریبل‌های آنچنانی و پاسهای پشت پا و حرکات فانتزی نباشد اما بیشتر از هر فوتبال دیگری پهلو به پهلوی زندگی میزند. آنها انگار هیچوقت نمی‌میرند.



برای فوتبال قشنگ هم بروید بازی بچه‌های سیاهپوست برزیلی را با آن پاهای لخت و موهای وزوزی ببینید. انقدر قشنگ دریبل میزنند...



پ.ن.۱. این ایتالیای ما هم حذف شد. حالا که امضا جمع کردن مُد شده، فکر کنم بد نباشه یه پتیشن بذارم اینجا تا با امضاهایی که جمع میشه بتونم احساسات بشر دوستانه و خواهرانه‌ی خودم رو به دونادونی ابراز کنم. این عکس به طور خلاصه جام امسال رو توصیف می‌کنه. برای ایتالیا، تونی، و من.



پ.ن.۲. من اومدم ابروی وبلاگم رو بردارم، فکر کنم واضح و مبرهنه که زدم کورِش کردم. هر گونه تلاشی برای آندو کردن قضیه هم کاملآ بی‌نتیجه موند. اینه که الآن هر چی نگاه می‌کنم می‌بینم خیلی هم قشنگ شده و واقعآ وای که چقدر قشنگ شده !